در سوگ پروین بختیارنژاد، روزنامهنگار و پژوهشگر حوزهی زنان، مراسم بزرگداشتی شنبهشبدر پاریس برگزار شد. در این مراسم که از سوی خانواده علیجانی و جمعی از نزدیکانش برپا شد،نخست شهاب عموپور، گردانندهی برنامه، بخشهایی از زندگی او را مرور کرد و سپس هشت تن ازآنانکه با پروین بختیارنژاد و کارنامهی نظری و عملیاش آشنایی داشتند، دربارهی او سخن گفتند.
زنان بر دوشِ زنان
منصوره شجاعی (نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق زنان) نخستینسخنران مراسم بود که به حضورویژهی زنان در آئین تشییع و خاکسپاری او اشاره کرد و گفت: «زنان گرد آن تابوت سبز حلقه زدند وبی عادتِ پرکردن و نکوکردنِ چنین کاری، پشت به پشت هم دادند و بدن رنجدیدهی زنی بزرگ را بردوش خود تا منزل آخر حمل کردند، آنگاه به رسم دین و آئین خویشتنِ خویش و نه به رسم آئین ودین اجباری و حکومتی دور هم نشستند و آیهای از قرآن را به سلیقهیزنانهی خویش همصدا آوازکردند». خانم شجاعی «زنان بر دوشزنان» را «حرکتی تابوشکنانه» خواند و سپس به ویژگیهایشخصیت پروین بختیارنژاد پرداخت. «گفتوگو و همکاری با دگراندیشان و نه فقط هماندیشان» و«مبارزه با حجاب اجباری از خانه و خانواده تا حضورسربلند در رسانهها» از جمله ویژگیهایی بود کهمورد تاکید سخنران قرار گرفت. وی افزود:
«پروین بر سختیهای مهاجرت در مواجهه با تقاطع و درهم تنیدگیِ نژاد، جنسیت، سن، سلامت، طبقه و ملیت خویش چیره شد. به دانشگاه رفت. درس خواند. نتیجه تحقیقات دوران انتظار در کردستان و تا رسیدن به اروپا را در قالب چند مقاله و سخنرانی ارائه کرد. خطا کرد. بخشید. نقاشی کرد. صورتگر رنجهای خویش شد. از حق خویش برای جدا سری و بازگشت به میهن به جسارت سخن گفت. و سرانجام به وطنی برگشت که پای گذاشتن بر آن برای زنانی چون او همچون پای گذاشتن بر میدانهای مینگذاری شده بود».
سوگ و درنگی برای ملی–مذهبیها
مهدی ممکن (قرآنپژوه و فعال ملی-مذهبی) دومین سخنران مراسم بود که با اشاره به درگذشت چهارچهرهی وابسته به خانوادهی ملی مذهبی در یکسال گذشته، گفت: پس از طاهر احمدزاده، ابراهیمیزدی، معینفر و شاهحسینی، این بار به سوگ عضوی دیگر از خانوادهی ملی-مذهبینشستهایم و اگرمرگ آن چهار تن طبیعی بود اما درگذشت پروین خانم برای ما سنگین و زود بود.
وی پس از ترجمه و شرح کوتاه آیهی نخست سورهی مُلک، ملی-مذهبیهارا مخاطب قرار داد و به بیانخاطرهای از رفتار دو تن از بزرگان این جریان با یکدیگر پرداخت و گفت: «یکبار مرحوم بازرگان ازمن خواست برای برپایی جلسهای به مناسبت عید نوروز از دوستان پول جمع کنم و خودش به عنواننخستین نفر ۱۰۰تومان داد. بعد به سراغ مرحوم دکتر سحابی رفتم، او خصوصی پرسید مهندس بازرگانچقدرداد؟ گفتم ۱۰۰تومان. سپس تلاش کرد تا ۹۹ تومان جور کند و به من بدهد تا نه کم داده باشد ونه بیشتر از مهندس بازرگان داده باشد».
مهدی ممکن افزود: «عملی که میان بازرگان و سحابی گذشت خیلیمعنادار بود. اینکه سحابیعلیرغم سن بالاترش نخواست بالادستِ بازرگان عمل کند یادگاری است از پیشکسوتان ما که به مارسیده و من فکر کردم همین که به برکت این بزرگداشت، این خاطره گفته شود و برای نسلهای آیندهبماند کافی است».
هنرِ شنیدن و مدارا
سوده راد (کنشگر برابری جنسیتی) سومین سخنران مراسم بود که به منش و روش پروین بختیارنژاد درگفتگو با نظرات متفاوت پرداخت و گفت: «آنچه در ذهن من از برخورد با او مانده توانایی وخواست پروین برای شنیدن بود. او میپرسید و حتی اگر پاسخ را لزوما نمیپذیرفت اما میشنید ودوست داشت بشنود؛ این میلش و خواستش برای شنیدن و مدارا با مخالفش در ذهن من مانده استو اصلا به یاد ندارم او با خشم جوابی داده باشد یا انتخاب و شخصیت مخالفش را زیر سوال بردهباشد».
سوده راد با ابراز تاسف شدید از پارهای روایتها و اظهارنظرها درباره زندگی پروین بختیارنژاد در فضایمجازی گفت: «در این ماجرا ما شاهد یک شکست عمیق در جنبش زنان ایران بودیم؛ جنبشی کهادعامیکند برای انتخاب زنان ایرانی و عاملیت آنها احترام قائل است اما برخی از آنها پروین را براینسلی که او را نمیشناخت فردی کاملا قربانی نشان دادند».
خانم راد افزود: «امیدوارم جنبش زنان از مدارای پروین بیاموزد و حسهمکاری را از او یاد بگیرد و بهآرمانهای خود بازگردد».
پروینِ همیشه مهاجر
حسن فرشتیان (دینپژوه و حقوقدان) دیگر سخنران این مراسم بود که به مراحل و انواع هجرت درزندگی او پرداخت؛ «هجرت از خود واندیشیدن به دیگران» و «مهاجرت از قزوین به تهران» را آغازاینهجرتها دانست و «از ملاقات با رضا علیجانی در پشت میلهها وسپس انتقال به آن سوی میلهها وزندانی شدن همراه با فرزندش ارشاد» را امتداد این هجرت خواند. وی سپس به «هجرت فراسرزمینیاوبه غربت غرب» پرداخت و گفت: «او در هجرت از ایران به فرانسه نیزهرگز نه راهش را فراموش کرد نهرسمش را و همچنان صدای بیصدایان بود؛ صدای زنان سوخته، قربانیان بیصدا و جنبشهای مدنی».
آقای فرشتیان افزود: «او به کشورهای مختلف از جمله سوییس و آلمان سفر کرد و هر جا توانستصدای بیصدایان شد تا روزی که بازگشت به ایران، آخرین هجرت او شد». وی سخنانش را با این نکتهبه پایانرساند که «پروین خانم مهاجرتهایش را با سیر «من الحق الی الخلق“» آغاز کرد و با «سیر منالخلق الی الحق» به پایان رساند و ادب، کنشگری و تواضع را برای ما به یادگار گذاشت».
دست پروین و زلفهای سوخته
رضا معینی (مسئول بخش ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز) دیگر سخنرانمراسم با اشاره به آثار پروین بختیارنژاد در رسانهها به مقایسهی «فراگیر شدن تبعیض» با «فراگیرشدنِ خودسوزی» در جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: «همه میدانیم که پروین هم مثل بقیهروزنامهنگاران تحت فشار و آزار و سانسور بود اما یکی از مصائب این است که در جمهوری اسلامی، تبعیض همگانی شد و مثلا برخی روزنامهنگاران ایرانی نسبت به دیگران نابرابرترند. مثلا پس ازبازداشت روزنامهنگاران در جنبش سبز میبینیم تعدادی از آنها که آزادشدهاند از کار محرومند اماتعدادی دیگر از همانها دارند کار میکنند که این البته حسادت قربانی را برمیانگیزد چون احساسمیکند که به او بیش از دیگر قربانیان ظلم شده است».
وی افزود: «خودسوزی زنان پیش از انقلاب بسیار کم بود اما این پدیده هم مانند تبعیض، همگانیشد». آقای معینی با اشاره محرومیت مطبوعات ایران از انتشار آثار و تحقیقات پروین بختیارنژاددرباره خودسوزی زنان گفت: «مثلا از سال ۶۴ تا امروز صدها تن سوختند واگر جمهوری اسلامی اجازهمیداد همین تحقیقات در روزنامههای داخل کشور منتشر میشد وضعیت متفاوت بود. ما در اینحوزه آثارکمی داریم؛ امروز در داخل و خارج چه کسانی میتوانند از بوی زلف سوختهی زنان حرفبزنند و چه کسانی به جای پرداختن به تفاوت قیمت ارز و یا تبلیغ برای جمهوری اسلامی به این فکرمیکنند که زنها همچنان دارند میسوزند؟»
رضا معینی در پایان سخنانش گفت: «امیدوارم که این راه ادامه یابد و آن دست مهربان پروین کهمیتوانست مهربانانه به این میهنسوزی و به این ویرانی ایران و انسان معترض باشد امتداد پیدا کند».
در ایران مفیدترم
در ادامه این مراسم پیام شیرین عبادی (حقوقدان و برندهی جایزه صلح نوبل) خوانده شد که سرآغازشسوگواری زنی بود «که مصمم و پرتوان در طول دوران زندگیاش برای روایت رنجهای همنوعان خودتلاشکرد و جسارت و توان او در بازگویی روایتهای تلخ زنان خشونت دیده، یاد او را همیشه در دلاین زنان زنده نگه میدارد».
در این پیام آمده است:
«من اولین بار پروین را در سال ۱۳۸۱ زمانی که همسرش در زندانبود، دیدم. در آن زمان به اتفاقعبدالفتاح سلطانی و نرگس محمدیبرای تبریک قبولی پسرش، ارشاد، در دانشکده معدن به منزلپروین رفته بودیم. خوشحال بود از اینکه برای همسر دربند خود خبری خوش خواهد برد. از رنجی کهمیکشید و مشکلاتی که حکومت برای او وخانوادهاش ایجاد کرده بود صبورانه سخن میگفت. با تماممشکلات اما او با روی خوش حرف میزد. چهرهای مصمم و مهربان داشت. آخرین بار وقتی به ایرانمیرفت متاسفانه فرصت دیدار دست نداد و فقط تلفنی خداحافظی کرد. در مکالمه تلفنی از خستگیاش سخن گفت و اینکه باید به ایران برگردد چرا که در آنجا مفیدتر خواهد بود. بهایران برگشت اما همانگونه که انتظار هم میرفت با بیمهری حکومت که همواره سر ناسازگاری باکسانی همچون پروین دارد، مواجه شد. پاسپورتش را گرفتند، بارها و بارها برای بازجویی احضارشکردند و سرانجام روزی که پیکر عزیزش را به خاک میسپردند، حکم ۶ سالمحکومیت به حبسش ابلاغشد.
پروین با وجود مشکلات جسمی ناشی از دوران حبس، همواره در راهر رسیدن به آرمانهای خود بیوقفه و خستگی ناپذیر تلاش میکرد. پروین را باید با آثار ارزشمندی که در حوزه زنان به خصوصخشونت علیه زنان نوشت، شناخت و به یاد آورد».
تبدیل رنج بزرگ به کار بزرگ
در بخش دیگری از این مراسم، پیام گیسو جهانگیری (نایب رییسفدراسیون بینالمللی جامعههایحقوق بشر) که به علت بیماری نتوانست در برنامه حاضر شود قرائت شد. در این پیام آمده است:
«رفتن پروین برای ما فعالان اجتماعی ـ حقوق بشری و مدافعان حقوقزن، اتفاق ناگواری است. چرا کهما اهل قلم، محقق و کنشگری متعهد و خوش فکر را از دست دادیم. با وجود تفاوتهایمان درباورهای اعتقادی و نگاه به مسایل سیاسی و مساله زنان، زندگی پروین و آثاری که از او باقی ماند، مبارزه جمعی همه ما را غنیتر ساخت. او در بحبوحه انقلاب، ۱۶ سال سن داشت و مانند میلیونهاهموطن، آرزوی پایان دادن به ظلم، تبعیض، سرکوب و دستیابی به برابری و آزادی را در سر داشت. افسوس که با وجود نوای کر کننده جنگ و مداخله نظامی خارج ، نشانی از اندک تاثیرپذیری حکومتاز فرزندان شایسته ایران که کمر همت برای آسیبشناسی و طرح پیشنهادات برای رفع مشکلات آنبستهاند، دیده نمیشود. فرزندانی که در تمام این سالها، کوشیدهاند بهانهای به دست جنگطلبان وقلدران جهان برای جنگ و نابودی ایران ندهند، ولی حکومت در پاسخ این همه تلاش وکوششخیرخواهانه، فردای از دست رفتن پروین، به او حکم ۶ سال زندان داد. پروین باوجود تجربهزیسته خود از سرکوب و خشونت، تسلیم نشد و توانست رنج و اندوه خود را به کاری بزرگ و ماندگاربرای همه زنان ایران تبدیل کند».
غلبه بر احساس بیهودگی
آزاده کیان (جامعهشناس و مدیر مرکز مطالعات جنسیتی و فمنیستی در پاریس) دیگر سخنران اینمراسم بود که از آخرین گفتگویش با پروین بختیارنژاد آغاز کرد و گفت: «آخرین باری که پیش ازبازگشت به ایران او را دیدم از او پرسیدم فکر دردسرهای بازگشت را کردهای؟ گفت: «اینجا احساسبیهودگی میکنم».او از اینکه در پاریس زندگی میکند احساس گناه میکرد. اگرچه خودش در رفاهمالی نبود اما گمان میکرد از زنان ستمدیدهای که او سعی کرده بود صدایشان باشد دور شده استو نگران بود این فاصله و درگیر شدن در مسائل و مشکلات و روزمرگی غربت به دور شدن از اهدافشبینجامد».
خانم کیان افزود: «او دغدغه کار جمعی داشت و فردگرا نبود؛ بهمبارزه برای آزادی جمعی معتقد بودنه رفاه فردی، و خواهان تغییر نظم اجتماعی ناعادلانه بود. پژوهش و کنشگری هویت جداییناپذیر اوبود. به دنبال این بود که صدای زنان ستمدیده باشد نه جایگزین کردن صدای آنها با صدای خودش. به ایران برگشت تا در کنار زنانی باشد که به باور او کسی صدایشان را نشنید. زنانی که تنها راهرساندن صدای فریادشان را در شعله افکندن بر پیکر زخمخورده و خشونتدیدهشان یافتند».
آزاده کیان سخنانش را با این جملات به پایان برد: «او فروتن بود و آرمانخواه و عاشق. پروین رفت وزنان برابریخواه و کنشگران آرمانگرای ایران یکی از برجستهترین نمایندگانشان را از دستدادند».
مراقبت گمشدهی ماست
محمد جواد اکبرین (دینپژوه و روزنامهنگار) آخرین سخنران مراسم بودکه با اشاره به سخنان پروینبختیارنژاد در یک مجموعهی ویدئویی درباره حصر رهبران جنبش سبز گفت: «او در آن سخنان، علیرغم موضوع برنامه، به حصر نپرداخت بلکه به موضوعی مهمتر پرداخت کهدر واقع پیشنیاز ومقدمهای برای رفع حصر محسوب میشد و آنمسئولیتِ «مراقبت» از جنبش بود. او در آن گفتگومیگوید با خودمکلنجار رفتم که چرا اینقدر موضوع مراقبت برایم مهم شده و به اینپاسخ رسیدم کهما باید برای جنبش، مثل پدر و مادری باشیم که از دردانهشان مراقبت میکنند چون برایشانگرانبهاست».
آقای اکبرین با تاکید بر اهمیتِ دریافتی که پروین بختیارنژاد از ضرورت مراقبت داشت گفت: «مراقبت گمشدهی ماست چون ما قهرمان به دست آوردن و استادِ از دست دادنایم. ما از تبار نسلیهستیم که بیش از یک قرن پیش مشروطه را به دست آورد اما از دست داد. ما از تبار پدرانی هستیمکه در انقلاب ۵۷، ایرانِ آزاد را به دست آورد اما از دست داد. ما نسلی هستیم که جنبش سبز را بهدست آوردیم اما از دست دادیم».
وی در پایان گفت: «اگر بنا باشد وصیتی از پروین خانم به یاد داشته باشیم همین وصیت اوست بهمراقبت از دستاوردها و داشتههایمان؛ مراقبت از خودمان، عزیزانمان، ایرانمان، آرمانمان وانسانمان».
منبع: زیتون