سیامک قادری
حكومت ايران به سبك منحصر به فرد خود با جامعه جهاني تعامل مي كند، سبكي نادر و غير ديپلماتيك كه بيشتر به صحنه مذاكرات در هنگامه جنگ هاي كلاسيك شبيه است، تا يك مصالحه مدني و ديپلماتيك .
جهان همچنان گيج و منگ نظاره گر فرجام چنان روشي در موضوع هسته اي ايران است كه در گرماگرم شعارهاي تسليم ناپذيري مقامات مذهبي ايران پيرامون برجام هاي بعدي ، طليعه مذاكرات پشت پرده پيرامون موضوع حقوق بشر آشكار مي شود .
حكومت فرقه اي ايران ، پس از ساكت كردن ظاهري اعتراضات داخلي ، عرصه آلوده سازي مفاهيم را به حوزه مسائل اصلي بين الملل خود گسترش مي دهد .
آنها ظاهرا به جنگ و معارضه با مفاهيم روشن و جهان شمول پايان مي دهند ولي با تفسيرهايي خاص و شاذ و با افزودن يا كاهش قيدهايي ، كاري مي كنند تا موضوع را از محتوي خالي كرده يا ان را به تمامي، بي اعتبار كنند .
براي بازيگران عرصه سياست داخلي ايران اين روش شناخته شده است . بيش از صد سال است كه متشرعان ، با وام گيري از مفاهيم نو و با هدف پنهان سازي منافع عيني و تاريخي خود ، اين روش را آزموده اند .
سلسله جنبان اين حركت در صدر انقلاب مشروطه ، شيخ فضل الله نوري بود كه حاصل مبارزات با خودكامگي و استبداد را مشروعه مي خواست تا در پس آن بساط نامشروع قدرت و ثروت و اخلاق فاسد خود را پنهان سازد .
بعد از انقلاب اسلامي نيز اخلاف شيخ ، مجلس موسسان قانون اساسي را به خبرگان قانون اساسي ، مجلس شوراي ملي را به مجلس شوراي اسلامي تغيير دادند و وقتي با گسترش علم و فرهيختگي و ارتباطات ، موضوع جابجايي قدرت و مفهوم دموكراسي در جامعه مطالبه جدي شد ، در مقابل ان ، واژه دموكراسي ديني ، خلق شد و در مقابل جامعه مدني ، مدينه النبي و حتي در مقابل ابزار اصلي حركت مدني ، اصلاح طلبي ، مفهوم اصولگراي اصلاح طلب به ميان آمد!
اقتصاد اسلامي معادل اقتصاد كارامد عادلانه قرار گرفت و ربا كه از اساس حرام بود تبديل به رؤيه شد و فساد و ارتشا و اختلاس ، موضوعاتي كه نبايد كش داده شوند و از دل اين مفهوم من در آوردي ، فساد هاي حيرت آور در مقياس هاي بزرگترين هاي تاريخ جهان ، به نام حكومت فرقه اي ايران ثبت شد.
رسوخ ميان مايگي از نوع نظامي و امنيتي ان در تار و پود اين حكومت فرقه اي ، موجب شده است تاكتيك هاي جنگ هاي كلاسيك و جنگ رواني و تبليغات دروغين و فريب جاي تحول و تغيير را بگيرد ، تا از اين مسير بحران دائمي كه لازمه زيست ، ميان مايگان ناتوان است ، فراهم آيد.
در حاليكه غرب ، لازمه هر تعامل با چنين موجوديتي را پيش شرط هاي اصولي و بهبود اوضاع اعلام مي كند ولي هرگز بر سر آن پايداري ندارد ، حكومت فرقه اي ايران ، نماد و الگوي بحران سازي به قصد كنار گذاشتن پيش شرط هاست و اين روزها با تشديد موارد نقض حقوق بشر و يكسره كردن پرونده هاي مفتوح و قابل بحث ، شهروندان معترض اش را كه هريك به نوعي سند نقض حقوق إنسان است ، تعيين تكليف مي كند!
سياست سپر انساني ، با هدف از بين بردن عزم و اراده حمله طرف مقابل در منازعات ، همان چيزي است كه در مذاكرات دنبال مي شود ، اين سياست بارها و بارها توسط مقامات ايران به كار گرفته شده و به دليل نبود اراده و پرنسيب لازم از سوي قدرتهاي جهاني ، دستاوردهاي كوتاه مدتي نيز براي ايران به همراه داشته است .
اين سياست ، بيشتر از انكه به ابتكارات ديپلماتيك شبيه باشد ، به تاكتيك هاي جنگي شباهت دارد و امتياز گيري پشت ميز مذاكره را به طور جدي وابسته به پيروزي و نمايش ان در عرصه هاي مورد منازعه پيوند مي زند.
از همين روست ، كه همزمان با زمزمه هاي آغاز پشت پرده گفت و گوها با موضوع حقوق بشر كه احتمالا موافقت آقاي خامنه اي را هم به همراه دارد ، موج موارد نقض حقوق بشر در ايران توفنده تَر مي شود و در أوج آن همزمان با گروگانگيري شهروندان دو تابعيتي و اعدام زندانيان اهل سنت و قوميتي ، به يكباره جايزه حقوق بشر اسلامي براي ريشخند موضوع و مفهوم حقوق بشر در دستور كار قوه قضاييه قرار مي گيرد.
فعال بودن نسل جوان ايراني و حساسيت موجود در مورد حقوق أقليت ها در فضاي مجازي و رسانه اي ، الزام مي كند تا موضوع حقوق بشر ، موضوع ايران و امريكا و يا مسأله ايران و چند كشور اروپايي نباشد كه بتوان آن را با توافقات قرن نوزدهمي و به صورت محرمانه پيش برد .
بايد توجه داشت كه اگر مانند برجام هسته اي موضوع حقوق بشر نيز در قالب يك بيانيه قابل تفسير و بدون انتشار عام و نظارت جامعه مدني و سازمانهايي بين المللي ، به انجامي برسد ، انچه قرباني شده است ، حقوق إنسان است .
در حال حاضر اعتبار قدرتهاي جهاني به دليل تخريب سأختارهاي سنتي در منطقه خاورميانه و رهاسازي ان در ميانه آشوب ، نزول كرده است . عقب نشيني هاي اشكار از أصول و مفاهيم عام ، اعتبار اين قدرتهاي جهاني را دچار خدشه كرده است .
موضوع حقوق بشر و رعايت آن موضوعي حساس از منظر جامعه مدني ايران است و نمي توان با مذاكراتي از نوع مذاكرات هسته اي و معاملات پشت پرده آن را پيش برد .
ppp
اگر چه موضوع هسته اي ماهيتي كاملا متفاوت دارد ولي هم مذاكره كنندگان غربي و هم ايران ، نشان داده اند چندان تابع حفظ أصول و ضوابط نيستند و هر دو طرف در اين زمينه نمايشي ، منفعت طلبانه ، رياكارانه و غير شفاف عمل مي كنند .
أصول حقوق بشر ، نسبت مشخصي با مسيحيت ندارد بلكه در مواردي زاويه هاي جدي با آيين مسيحيت دارد و به همين دليل نمي توان بنا به شرايط ، امروز تركيب مجعولي به نام حقوق بشر اسلامي و فردا حقوق بشر هندو و شينتو و كليمي و زرتشتي را مطرح كرد . أصول و موازين حقوق بشر ، حاصل خرد كمال يافته و پيشرفت اخلاقي إنسان است و خيانت دولت ها به أصول و مفاهيم ان و حراج ان در مذاكرات، نوعي خيانت به ارمانهاي انساني تلقي مي شود.
بر اين اساس شك نبايد كرد كه دور زدن نهادهاي مؤثر در دفاع از حقوق بشر و صرف حضور دولت ها و نمايندگان قدرتهاي جهاني در مذاكراتي از اين دست و مكتوم نگاه داشتن آن همچون الگوي برجام ، قطعا به نفع ارتقاي حقوق بشر نيست و ممكن است نهايتا به معامله اي سطحي ميان دو طرف ، از نوعي كه با امريكا اتفاق افتاد و نهايتا رد و بدل كردن ما به أزا هايي بي أهميت منجر شود .