مرکز حامیان حقوق بشر- لیلا علی کرمی، وکیل دادگستری
خشونت علیه زنان امری است جهانی که در همه کشورها وجود دارد. در بیشتر کشور های توسعه یافته این خشونت تا حد زیادی به واسطه فرهنگ سازی و وضع قوانین مناسب مهار شده است اما این امر به منزله از بین رفتن صد در صد خشونت نیست و هنوز هم در این کشورها خشونت علیه زنان به شکل های مختلف جلوه می کند.
«خیلی ها هنوز نمی خواهند بپذیرند که در جامعه ما خشونت وجود دارد و این پاک کردن صورت مساله است». شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری، با اعلام این مطلب وضعیت خشونت علیه زنان در ایران را «نگران کننده» و «جدی» خواند.
خشونت علیه زنان امری است جهانی که در همه کشورها وجود دارد. در بیشتر کشور های توسعه یافته این خشونت تا حد زیادی به واسطه فرهنگ سازی و وضع قوانین مناسب مهار شده است اما این امر به منزله از بین رفتن صد در صد خشونت نیست و هنوز هم در این کشورها خشونت علیه زنان به شکل های مختلف جلوه می کند.
اما وضعیت در کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته به گونه ای دیگر است. در این کشورها به ندرت در مبارزه با خشونت علیه زنان فرهنگ سازی شده و از طرفی وجود قوانین تبعیض آمیز خود وسیله ای شده است برای ترویج خشونت علیه زنان.
در این مقاله نگاهی به ایران می اندازم جایی که زنان طی سالها مبارزه متمادی توانستهاند در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حضور پیدا کرده و جایگاهی نه چندان مطمئن اما تاثیر گذار برای خود تثبیت کنند. کشوری که در آن درصد زنان تحصیل کرده و دانشگاهی بسیار بالا است.
ایران کشوری است با جمعیت جوان، قشری که فرهنگ گذشته را به تکنولوژی، پیشرفت های علمی و مدرنتیته پیوند زده است و در ظاهر از مرزهای سنتی گذشته، خود را انسانی مدرن و روشنفکر می پندارد. اما همین انسان روشنفکر وقتی پا به عرصه خشونت علیه زن می گذارد همه چیز را؛ تاریخ ۲۵۰۰ ساله، فرهنگ، ادبیات، مدرنیته و دهها خصیصه دیگر که به آن می بالد را به فراموشی میسپارد و حتی بدتر از شیوه سنتی در عرصه خشونت می تازد، خشونتی که حالا دیگر انواع و شکلهای فراوان دارد.
خشونتی که اگر در شکل سنتی خود، به خشونت فیزیکی خلاصه میشد، حالا دیگر از آن فراتر رفته و تمام جوانب زندگی یک زن را در بر می گیرد، گویا خشونت نیز مدرن شده است.
خشونت کلامی، روانی، خشونت در محل کار، خشونت در منع سفر، خشونت جنسی و مدل های فراوان دیگر.
جالب است که این نوع خشونت محدود به مرزهای ایران نیست و مردانی که خشونت در وجودشان نهادینه شده و ابایی از اعمال آن ندارند، خشونت را همچون کالایی با ارزش، یادآور «مردانگی» و «غیرتشان»، در کولهبار خود گذاشته و با خود به سر تاسر دنیا حمل میکنند. موضوع مهمی که حکایت از این دارد که خشونتِ نهادینه جزئی از فرهنگ ما شده است.
آنچه به خشونت علیه زنان ایرانی مشروعیت میبخشد قوانینِ تبعیض آمیزی است که مردان را برتر از زنان می داند و بدون در نظر گرفتن زن به عنوان انسانی آزاد و مستقل، کنترل او را به دست انسانی دیگر، یعنی مرد، می دهد.
به عنوان نمونه، قانون گذرنامه به مرد ایرانی اجازه می دهد که هر وقت اراده کرد، زنش را ممنوع خروج کند. بنابراین وقتی قانون به مرد اجازه ممنوعیت خروج زنش از کشور را می دهد آن مرد خود را محق میداند و این اختیار قانونی با فرهنگش گره میخورد و جزء لاینفکی از وجودش میشود که با خود در هر جا که باشد به همراه دارد.
این مرد وقتی در چهارچوب ایران است راحت حق خود را اعمال میکند. چرا که او اراده می کند که زنش سفر نکند و اداره گذرنامه هم به طور قانونی این حق را برای او اجرا می کند. همین مرد را در یک کشور اروپایی تصور کنید. زن و مرد ایرانی که در خارج از ایران زندگی می کنند و هنوز پاسپورت ایرانی دارند، در این حالت دیگر اداره گذرنامه ای نیست تا همراه مرد شده و او را در این هدف کمک کند. پس خودش دست به کار می شود و به صورت فیزیکی پاسپورت زنش را از دسترس او خارج می کند، تا بدین وسیله ثابت کند که هنوز هم در کشوری که برابری حقوقی برای زن و مرد به رسمیت شناخته شده، باز هم اوست که در چهارچوب خانه ریاست میکند. درست است که در نهایت راههای قانونی برای مقابله با این عمل «غیر قانونی» در خارج از ایران وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد سفرِ فرهنگِ خشونتِ ناشی از قانون تبعیض آمیز با مردی است که خود را محقِ به کنترل زن میداند، بدون اینکه احترامی برای او قائل باشد و حقوق انسانیاش را به رسمیت بشناسد.
تمکین یا تجاوز؟
نمونه دیگری از خشونت مردانه، تجاوز در بستر زناشویی است. امری که در ایران جرم نیست اما در غرب جرم است و تنها یک تلفن کافی است تا مرد متجاوز از خانه بیرون رانده شود. در این مرحله، زن نیازی به اثبات امری ندارد. همین که حضور همسر یا پارتنر را بر نتابد کافی است برای این که پلیس به مرد اخطار دهد که خانه را ترک کرده و به آن زن نزدیک نشود و بعد هم اگر ماجرای دادگاه پیش آید رضایتِ زن نقش اساسی در اثبات یا عدم اثبات جرم دارد. رضایتی که نه به معنای سنتی بلکه بسیار دقیق سنجیده میشود تا مبادا حقی از زنی که خود مالک بدنش است، ضایع شود.
مولاوردی «آموزش زیربنایی در دوران کودکی و مدرسه، گنجاندن موضوعاتی مانند تساهل و مدارا در متون درسی و تصویب مجازات های جدید در خشونت علیه زنان» را از جمله راهکارهای کاهش خشونت در ایران اعلام کرده است. حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نخستین راه کاهش خشونت را «آموزش حرف زدن با هم» می داند و معتقد به تمرین کردن آن از خانه تا مدرسه و جامعه است.
اینها اقداماتی اساسی و بنیادی است که شکی در مفید بودنشان نیست. اما نباید از نظر دور داشت که آموزش و گفتگو زمانی نتیجه می دهد که دو طرف حقوق مساوی داشته باشند.
وقتی فردی در اعمال خشونت از طرف قانون حمایت می شود چگونه می توان توقع داشت که از اجرای حق قانونی خود چشمپوشی کند؟ بنا براین علاوه بر کارهای فرهنگی که باید از همان سال های اولیه آموزش انجام شود، تغییر قوانین تبعیض آمیز گامی موثر برای از بین بردن خشونت علیه زنان است نه تنها در مرزهای جغرافیأئی کشور، بلکه در دل و فکر آن دسته از مردان ایرانی که از اعمال خشونت علیه زن به هر شکل و در هر نقطه از این دنیای خاکی، ابایی ندارند.